برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
کربلا بستان عشق است وشهادت ای دلیر
کز سموم تشنگی این بوستان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کرده است بر اهل حرم
هر طرف بنگر لب پیرو جوان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
آه از میهمان نوازی که دردشت بلا
میزبان سیراب.کام میهمان خشکیده است
دامن مادر چو دریا اضغرش چو ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
نازم این همه که عباس آید از دریا ولی
اب دوشستو لبها هم چنان خشکیده است
چشمه چشم رباب از سوز جان خشکیده است
برلب دریا لب دریا دلان خشکیده است
بر لب دریا لب ......
نظرات شما عزیزان: